وقتي اشكهايت را ميبينم حال و هواي غريبي به سراغم مي آيد
وقتي اشكهايت را ميبينم ، از زندگي ام خسته مي شوم! وقتي
اشك ميريزي دنيا نيز ماتم ميگيرد ، پرندگان آوازي نميخوانند ، بغض
آسمان گرفته مي شود ، هوا ابري مي شود و پرستوهاي عاشق
خسته از پرواز
با گريه خودت را خالي نكن عزيزم چون بغض گلويم را مي گيرد ، با
گفتن درددلت به من خودت را خالي كن تا دل من نيز خالي شود
ميدانم وقتي اين متن مرا ميخواني اشك از چشمانت سرازير
می شود آري پس براي آخرين بار نيز گريه كن چون اين درد دل
من نيز با چشمان خيس نوشتم
اوني كه يار تو بود، اگه غمخوار تو بود، قلبش رو پس نمي داد دل به هر كس نمي داد
دل مي گفت مقدسه عشق اون برام بسه ،از نگاش نفهميدم كه دروغه وهوسه
غصه خوردن نداره ،گريه كردن نداره، به يه قلب بي وفا دل سپردن نداره
آخر قصه چي شد، قلب اون مال كي شد اون كه از من پر گرفت چي
مي خواستيم وچي شد، اوني كه مال تو بود اگه لايق تو بود تورو تنها نمي ذاشت
با خودت جا نمي ذاشت... اوني كه يار تو بود، اگه غمخوار تو بود
قلبش رو پس نمي داد دل به هر كس نمي داد
:: برچسبها:
همه پسند ,
نوشته های احساسی ,